غزل انتظار
طلوع مي كند آن آفتاب پنهاني
زسمت مشرق جغرافياي عرفاني
دوباره پلك دلم مي پره نشانه چيست؟
شنيده ام كه مي اييد كسي به مهماني
كسي كه سبزتراست از هزاربار بهار
كسي شگفت كسي انچنان كه ميداني
تواز حوالي اقليم هركجاي آبادي
بياكه ميروداين شهر رو به ويراني
درانتظارتو تنها چراغ خانه ماست
كه روشن است در اين كوچه هاي ظلماني
كنار نام تو لنگر گرفت كشتي عشق
بيا كه نام تو آرامشي است طوفاني
با تشكر از سروده ارسالي homira
خيلي ممنون
نظرات شما عزیزان:
[